معرفی رمان

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 462
نویسنده پیام
ellis آفلاین


ارسال‌ها : 92
عضویت: 9 /3 /1392
سن: 12
تشکرها : 8
تشکر شده : 11
معرفی رمان
بهترین رمان هایی رو که خوندین معرفی کنید
البته توضیح مختصری هم دربارهی موضوع بدهید


یکشنبه 12 خرداد 1392 - 08:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
astronomicgirl آفلاین



ارسال‌ها : 91
عضویت: 1 /1 /1392
محل زندگی: یزد
شناسه یاهو: faratarazmanzoome
تشکرها : 5
تشکر شده : 21
معرفی رمان
باورم کن نازنین...

درباره ی دختریه(شکیلا) که به همراه برادر بزرگترش(شعیب) با مادرشون(صحرا) زندگی سختی رو میگذرونن...

پدرشون یه مرد عیاش بوده که چندساله با یه خانوم دیگه که اسمش پروینه هست...

پروین با اون خانواده زندگی میکنه...

پدره توی یه روز سرد زمستون صحرا رو که خیلی مریض بوده، میزنه و صحرا میمیره و پدره رو هم قصاص میکنن...

بچه ها طی اتفاقاتی که واسشون میفته وارد خونه آقای فانی میشن...

اون یه دختر داشته که دخترش به خاطر مرگ دختربچه اش(نازنین) و از دست دادن همسرش روانی شده...

دختر آقای فانی میخواد شکیلا رو نگه داره و شعیب رو بندازه بیرون...

آقای فانی شعیب رو به یه پرورشگاه میبره ولی همیشه مراقبشه و پیشش میره...

آقای فانی به هرکدوم بچه ها میگه که خواهر یا برادرشون مرده...

بالاخره شکیلای 7 ساله که حالا اسمش نازنیه موقع دانشگاه رفتنش میرسه...

و شعیب که 10 سالش بود هم کارمند آقای فانی میشه...

برای نازنین یه معلم خصوصی میگیرن چون دختر آقای فانی نذاشته هیچ وقت بره مدرسه و براش معلم خصوصی میگرفته...

معلم خصوصی اون هومنه...

ابتدا خیلی بد باهاش رفتار میکنه...

چون اولین آشناییشون هومن مسخره اش کرده...

بابای هومن که همکار آقای فانی بوده میمیره و هومن میشه جانشین پدرش...

شعیب که الان با آقای فانی و توی یه خونه دیگه زندگی میکنه، با خبر میشه که پروین که اون موقع از ایران فرار کرده بوده، برگشته و با گول زدن آقای فانی باهاش ازدواج کرده و سهمی از شرکت داره...

آقای فانی شعیب رو میبره سرکار و شعیب میشه همکار هومن و باهم دوست و رفیق میشن...

شعیب هیچی از گذشته اش به هومن نمیگه... حتی اینکه یه خواهر داشته...

نازنین(شکیلا) هم کنکورشو داده و البته اینجای داستان نازنین و هومن عاشق هم شدن...

بالاخره و پس از مشکلاتی که اتفاق میفته هومن و نازنین باهم ازدواج میکنن البته خانواده هومن کاملا مخالفن چون اونا میدونستن که نازنین نوه ی آقای فانی نیست ولی هومن نمیدونست که البته با فهمیدنش احساسش نسبت به نازنین هیچ تغییری نمیکنه...

آقای فانی میمیره و خانوم فانی با اینکه میدونسته آقای فانی با پروین ازدواج کرده به هیچکس هیچی نمیگه و بین خودشون مونده...

بعد از اتفاقاتی و سوء تفاهماتی، نازنین و شعیب متوجه میشن که هیچکدوم نمرده...

شعیب بایکی از خواهرای هومن ازدواج میکنه...

و در آخر همه خوشبخت میرن سر خونه زندگیشون...

امضای کاربر : monajemanezaman.rozblog.com

forus.rozblog.com

این دوتا انجمن هاییه که درست کردم...

هنوز اولشه...

به یاری شما دوستان عزیز نیازمندم...

...

faratar-az-manzoome.blogfa.com
وب بنده...
یکشنبه 12 خرداد 1392 - 22:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ellis آفلاین



ارسال‌ها : 92
عضویت: 9 /3 /1392
سن: 12
تشکرها : 8
تشکر شده : 11
معرفی رمان
بله
خیلی ممنون
فقط خیلی مختصر بود
شما که کل داستانو گفتین
(گل)

سه شنبه 14 خرداد 1392 - 23:29
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
astronomicgirl آفلاین



ارسال‌ها : 91
عضویت: 1 /1 /1392
محل زندگی: یزد
شناسه یاهو: faratarazmanzoome
تشکرها : 5
تشکر شده : 21
معرفی رمان
اینا قسمتای اصلی داستان بود...

خود داستان که خیلی طولانیه...

امضای کاربر : monajemanezaman.rozblog.com

forus.rozblog.com

این دوتا انجمن هاییه که درست کردم...

هنوز اولشه...

به یاری شما دوستان عزیز نیازمندم...

...

faratar-az-manzoome.blogfa.com
وب بنده...
شنبه 18 خرداد 1392 - 23:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ellis آفلاین



ارسال‌ها : 92
عضویت: 9 /3 /1392
سن: 12
تشکرها : 8
تشکر شده : 11
معرفی رمان
خب منظور اصلی داستان و ریشه اش گفتین
بازم ممنون

یکشنبه 19 خرداد 1392 - 17:53
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group