تعداد بازدید 511

ma102

به نام الله

اصطلاح «اخلاق»، مانند بسیاری از کلماتی که مردم بکار می برند، دارای معانی مختلف است. این کلمه بیشتر بر مجموعه ای از قواعد و اصول، که آدمیان را در زندگی بکار می آید، دلالت دارد. بدین سان، ما از «اخلاق پزشکی» سخن میگوئیم و منظورمان از این عبارت قواعدی است که سلوک و رفتار پزشکان را با یکدیگر و با بیمارانشان منظم و رهبری می کند.
اما فلاسفه وقتی درباره اخلاق سخن می گویند این لفظ را فقط به همین معنی بکار نمی برند، بلکه علاوه برآن منظور آنان از این لفظ مطالعه ای نظری است، چنانکه منظور فیزیکدان از فیزیک، یک مطالعه نظری است. لیکن در حالی که فیزیکدان پدیدارهای معین طبعی، مانند اجسام متحرک و قوانین آنها را مطالعه و بررسی می کند، آنچه در اخلاق مورد مطالعه و تحقیق قرار میگیرد «نظریه های اخلاقی» است.
در نظریه های اخلاقی سعی عمده در پاسخ به سه دسته سوال زیر است:
1. زندگی خوب برای انسان کدام است؟ چه چیز درستی یا نادرستی یک رفتار را تعیین می کند؟ یا به زبان ما شاخصگرایان ملاک تمییز عمل اخلاقی از اعمال نااخلاقی و غیراخلاقی چیست؟
2. چگونه باید زندگی کرد؟ ما باید با دیگران چه رفتاری داشته باشیم؟ آدمیان چگونه باید رفتار کنند؟
3. اگر اخلاقی عمل نکنیم چه می شود؟ آیا عواقب اخلاقی عمل نکردن الزامی برای اخلاقی رفتار کردن بوجود می آورد؟ خلاصه چرا باید اخلاقی رفتار کنیم؟
البته مسائل دیگری نیز در فلسفه اخلاق مطرح می شوند که یا حول و حوش مسائل فوق شکل میگیرند و یا حول و حوش نظریه های اخلاقی.

و در فلسفه اخلاق بررسی نظریه های اخلاقی ای که سعی در پاسخ به این قبیل مسائل اخلاقی دارند.

برای نمونه مذهب اصالت لذّت( لذّت انگاری) به دسته سوالات اول این پاسخ را می دهد: «تنها چیزی که خوب است لذّت است» و به دسته سوالات دوم این پاسخ را: «انسان باید به دنبال لذّت باشد»؛ اما بنظر نمی رسد که بتواند به دسته سوالات سوم پاسخ رضایت بخشی بدهد.
اما در فلسفه اخلاق سعی می شود که ایرادات این نظریه ها از قبیل مثالهای نقض، و یا کاربردی نبودن آن و غیره، مورد توجه قرار گیرد.

ellis

سلام
خیلی ممنون

تعداد بازدید 511 فلسفه اخلاق
نویسنده	پیام